عوارض جانبی پرش!
[سه نیمه شبِ جمعه. به وقت تصمیم...]
.
روز به روز یادداشتهایی از قبیل «از حاشیهی امنت بیرون بیا و تجربه کن» توسط مردم در تلگرام و اینستا دست به دست میشود. اما چیزی که این متنها به شما نمیگویند این است که بیرون آمدن از حاشیهی امن درد دارد! استرس دارد! اضطرابِ مداوم و معدهدردی که تا کمر خمتان میکند، حالت تهوعی که مدام پس زده میشود و سرگیجهای که لبِ سکوی پرش به سراغتان میآید و انتخاب راه برگشت به حاشیهی امن یا پریدن را هزاران برابر برایتان سختتر میکند.
تازه اگر بتوانید باز به حاشیهی امنتان برگردید! شما نمیتوانید تمام سرمایهتان را صرف کاری کنید و کلی بدهی بالا بیاورید و بعد وسط راه بگویید نه. من دلم میخواهد برگردم به حاشیهی امنم! نمیتوانید قوانین عرفی و اجتماعی را بشکنید و بعد از مسئولیتهایش بگریزید و بگویید نه. برمیگردم به حاشیهی امنم.
خودتان را با خیلی آدمهای دیگر
مقایسه نکنید! حاشیهی امن آدمها با هم متفاوت است. اگر قرار است من از
سکوی ده متری بپرم فرد دیگر با همان کار ممکن است ارتفاع سکوی پرشش تنها یک
متر باشد. بسیاری از کسانی که میگویند از حاشیهی امنت بیرون بیا نمیدانند حاشیهی امن یعنی چه! حاشیهی امن یعنی احساس امنیت و آرامش. کسی
که به هر دلیلی سعی میکند از این حاشیه بیرون بزند فارغ از نتیجه طبیعی است که ناآرامی و
بیقراری و استرس و اضطراب و حالت تهوع و سردرد و سرگیجه و یاس را یکجا
تجربه کند! بیشتر آدمها حاشیهی امنشان آنقدر بزرگ است که ناخودآگاه
تمام کارهای ریز و کوچکِ مردم برایشان جزو دستهبندی همان حاشیهی امن
قرار میگیرد و فکر میکنند با انجام دادنش کار بزرگی کردهاند! بسیاری از آنها مطمئنند اگر حتی تمام سرمایهاشان را ببازند کس دیگری
میتواند بدهیهایشان را جبران کند. یا اصلا چنان عرفشان بیقانون است که
اگر هم قانونی شکسته شود آسیبی به حیثیت اجتماعی و عرفیشان نخواهد رسید. نه
اینکه بگویم بمانید در حاشیهی امنتان و یا بشکنیدش٬ اما کسی
باید اینها را بگوید. مانند بستههای دارو که عوارض مصرف را کنار قرصها مینویسند کسی هم باید هنگامی که بیرون آمدن از حاشیهی
امن را تجویز میکند عوارض مصرفش را زیرش بنویسد.
آدمها حق دارند بدانند...
.
.
[چقدر اینجا نوشتن حالم را خوب میکند. مثل ریختن دریا روی آتش... چقدر خوب که آرامم میکند. چقدر خوب که هنوز دارمش.]