مرغ بال و پر شکسته، فکر باغ و لانه نیست
پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ق.ظ
بی تفاوت میشوم و احساس میکنم هیچ حسی ندارم. بعد که خوب فکر میکنم میبینم همین نداشتن حس هم یک حس است! هر چند حسیست که حس نمیشود!
تهی میشوم گاهگاهی از شوق
از درد
از احساس
از هر آنچه که به من خاصیت انسانی میبخشد!
من بیزارم از این افکاری که مرا متشنج نمیکنند ... وجودم را طوفانی نمیکنند ... ناراحتم نمیکنند ... لبخندی نمیبخشند ...
فکر هم اینقدر بی بخار ؟!!!
تهی میشوم گاهگاهی از شوق
از درد
از احساس
از هر آنچه که به من خاصیت انسانی میبخشد!
من بیزارم از این افکاری که مرا متشنج نمیکنند ... وجودم را طوفانی نمیکنند ... ناراحتم نمیکنند ... لبخندی نمیبخشند ...
فکر هم اینقدر بی بخار ؟!!!