در پیچ و تابِ بودن

امید هیچ معجزی ز مرده نیست, زنده باش

در پیچ و تابِ بودن

امید هیچ معجزی ز مرده نیست, زنده باش



روزانه برنامه‌ریزی می‌کنم و شاید به همین خاطر باشد که از یادم میروی... کافیست کمی صفحات برنامه‌ریزی‌ام را ورق بزنم. به گذشته که نگاه کنم حتما میفهمم که چیزی گم شده است و به آینده‌ی دورتر از فردا که فکر کنم حتما تو را که منتهای تمام آرزو‌ها و هدف‌هایم ایستاده‌ای خواهم دید...

به انتخاب مترجم

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ

کتاب به انتخاب مترجم


احمد اخوت از آن نویسندگانی نیست که حتی حوصله نوشتن مقدمه هم برای کتابشان ندارند! اولین چیزی که بعد از خواندن کتاب به انتخاب مترجم میفهمی این است که مترجم چقدر برای کتاب و خوانندگانش اهمیت قائل بوده و به تک تک جزئیات توجه کرده است. در دست داشتن این کتاب و خواندنش یک حس خوب به آدم میدهد. حس داشتن کتابی ارزشمند. به انتخاب مترجم همانطوری که از نامش پیداست مجموعه‌ای از داستان های برگزیده از نویسندگان بزرگی همچون مارسل پروست، اُ.هنری، کاترین مانسفیلد و ... است. اما مترجم در این کتاب علاوه بر انتخاب و ترجمه یک داستان قبل از آن بیوگرافی کوتاهی از نویسنده و پس از داستان هم به نقد و فرم شکافی داستان می‌پردازد.
در این کتاب چون داستان‌ها از نویسندگان متفاوتی انتخاب شده‌اند شما هرگز از خواندن آن خسته نخواهید شد. و مدام از دنیای یک نویسنده به دنیای نویسنده دیگر منتقل خواهید شد، به زمان‌ها و مکان‌های مختلف با شخصیت‌هایی کاملا متفاوت...
در واقع این کتاب برای منی که عادت به خواندن کتاب‌هایی دارم که نویسنده مستقیم منظورش را با خواننده در میان میگذارد یک گنج بزرگ محسوب می‌شود. من پس از مدتی که دیدم منظور رمان‌نویس‌ها یا داستان‌نویس‌ها را متوجه نمیشوم از خواندن این نوع کتاب‌ها دست کشیدم، ولی بعد از خواندن هر داستان و سپس یک تحلیل و نقد خوب راجع به آن در این کتاب کم کم میتوانم لایه‌های پنهان یک داستان و منظوری که نویسنده سعی در انتقال آن دارد را بفهمم. و همه‌‌ی این حرف‌ها یعنی این که در نهایت: ممنون آقای اخوت :)

((به انتخاب مترجم - احمد اخوت - قیمت: 14500 تومان))

مسجد جمکران


خون به دلت کرده‌ام

خون دلت

خون به دلم کرده است ...

یکی از شادی‌های مختص فضای مجازی!

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ب.ظ

در این عصر بمباران اطلاعاتی با این حجم سایت و وبلاگ‌هایی که مطمئنی باید فیدشان را بگیری وگرنه حتما چیز مهمی را از دست خواهی داد! یکی از زیباترین لحظات، لحظه‌ای است که فیدخوان را باز کنی و ببینی اوه خداروشکر چیزی برای خواندن نداری.

یعنی یه نفس راحت !

اینجا واقعا لبخندستان ِ کلوس‌آپ است ! :)

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۳۴ ق.ظ
داشتم هفته‌نامه همشهری جوان را میخواندم، به صفحات آخر که رسیدم خسته شدم. صفحات آخر را همینطوری ورق زدم تا بروم بخوابم! که چشمم خورد به یک نقاشی پر رنگ و لعاب، نقاشی یک پسر واقعی در یک دنیای کارتونی! خیلی از نقاشیش خوشم آمد. به پایین صفحه نگاه کردم نوشته بود: لبخندستان همین جاست: www.labkhandestan.com
همان لحظه آدرس سایت را تایپ میکنم تا ببینم لبخندستان کجاست؟!  لبخندستان کلوس‌آپ یک مسابقه یا نمیدانم یک بازی یا یک تبلیغ است. به هر حال هر چیزی که هست این قدرت را دارد که برای چند دقیقه لبخند را روی لبهابمان بیاورد و به چشم‌های خسته و بی رنگمان دنیایی از رنگ ها و نقاشی های زیبا را هدیه کند.
 - در این بازی باید یک نام و نام خانوادگی برای خودت انتخاب کنی و سپس وارد شهری که توی آینه قرار دارد شوی. شهری که افسرده شده است و تو باید به مردم آن شهر لبخند ببخشی! بعد از انتخاب نام باید شاهزاده‌ات را انتخاب و سپس برایش لباس انتخاب کنی بعد به نصایح پیرمرد شهر گوش کنی و راه بیفتی تا بخندی :)
(برای سرگرمی چند دقیقه‌ای خیلی تبلیغات خوبی است)